متن آهنگ تزریق وصال علوی
Lyrics Music Vesal Alavi Tazrigh
ترانه و شعر آهنگ تزریق وصال علوی
اگرم از مه و دلدار خبر بود دگر نیست به چنین روز دچارم که ز انوار گذر نیست
منو دل خسته از این بغضه گلوگیره سکوت اگرم کاسه ی صبری به کف ام بود دگر نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز , مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
سر این شکوه ندارم که جنون میکشدم باز گذر از این شب تاریک
گذر از این شبه تاریک سرآغازه سحر نیست
تکست آهنگ تزریق وصال علوی
اگرم از مه و دلدار خبر بود دگر نیست به چنین روز دچارم که ز انوار گذر نیست
منو دل خسته از این بغضه گلوگیره سکوت اگرم کاسه ی صبری به کف ام بود دگر نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز , مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
سر این شکوه ندارم که جنون میکشدم باز گذر از این شب تاریک
گذر از این شبه تاریک سرآغازه سحر نیست
**
نظر خود را بنویسید